معنی راه پر پیچ و خم

کوره راه

ماز

(صفت) که پیچ و تاب بسیار دارد پر چین و شکن. یا گفتار پر پیچ و تاب. که مفهوم آن پیچیده و درک آن مشکل باشد درهم بغرنج.

پیچ وتاب

(صفت) درهم پریشان، پرشکن پر پیچ پرتاب پرناز.

(مصدر) پیچ و تاب خوردن جنبان شدن بهر سویی.

پر غم، پر اندوه

(صفت) که پیچ و تاب بسیار دارد پر چین و شکن. یا گفتار پر پیچ و تاب. که مفهوم آن پیچیده و درک آن مشکل باشد درهم بغرنج.

پیچ و خم. [چ ُ خ َ] (اِ مرکب، از اتباع) چین و شکن. گردش و تاب:
آب عزم است ولی خائن طبع
ساده رنگست ولی پیچ و خم است.
خاقانی.
- جوانی و هزار پیچ و خم (هزارچم و خم)، با اطوار گوناگون:
ای درّ آبدار جوانی ز پیچ و خم
در آب شد ز شرم تو صد راه زیر آب.
خاقانی.
- راههای پرپیچ و خم، بسیار بدین سوی وآن سوی گردنده. بس منحنی. ناراست.
- مسائل پرپیچ و خم، بس مشکل. بسیار غامض. سردرگم:
نگه کن که چون مذهب ناصبی
پر از باد و دودست و پر پیچ و خم.
ناصرخسرو.
- موی با پیچ و خم، جعد. مرغول. پرپیچ و خم. با شکن بسیار:
زان طره ٔ پرپیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
از بند وزنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند.
حافظ.

خم و پیچ. [خ َ م ُ] (ترکیب عطفی، اِمرکب) پیچ. انحناء. خمیدگی. (یادداشت بخط مؤلف).

خم و پیچ. [خ َ م ُ] (اِخ) دهی است از دهستان عربستان شهرستان گلپایگان. واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری گلپایگان. و دارای 1022 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است بدانجا دبستان نیز وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

پیچ و خم خوردن. [چ ُ خ َ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) چمیدن. پیچ و تاب خوردن. جنبان شدن هر دم بسویی.

راه پیچ. (اِخ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 241هزارگزی جنوب کهنوج و3هزارگزی باختری راه مالرو انگهران، جاسک. مردم این ده 25 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

اگر خواب ببینید که در کوچه های پر پیچ و خم قدم میزنید، یعنی برای مدتی مشکلات گریبان گیرتان میشود. اگر در خواب پیچ و خم شاخه های درختان را ببینید نشانه ی به دست آوردن ثروت و داشتن اوقات خوش است. - منوچهر مطیعی تهرانی

چین و شکن، گردش و تاب، دارای پیچ و تاب. [خوانش: (~ُ خَ) (اِمر.)]

1069